دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .
سر کلاس ریاضی بود که استاد اومد رو تخته دو خط موازی کشید خط پایینی نگاهی به بالایی کرد و تو دلش عاشقش شد.
خط بالایی هم نگاهی به پایینی کرد و اونم عاشقش شد.
در همین هنگام بود که استاد داد زد و گفت : که دو خط موازی هیچ وقت به هم نمیرسن...
دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .